قدمت و تاریخچەی مستند گیلانغرب ـ پایتخت ایل کلهر (میلکان کورد کەڵهوڕ)



 

 

#داوود خان امیر اعظم کلهر# فرزند عباس اسدبگ ، ایشان نیز نوه ی عبدالمحمد جد تیره ی عبدالمحمدی که از قدیم الایام یکی تیره های صاحب نام گیلانغرب بوده اند، می باشد.

داوود خان پس از چند دهه جنگ و ستیز های طایفه ای ابتدا موفق به کسب جایگاه کدخدایی طایفه خالدی و سپس با سرکوب یا مصالحه با دیگر کدخدایان طوایف ایل کلهر از جمله اکبرخان خمان گیلانی، قادرخان موسی بگ گیلانی، اکبرخان سیاه سیاه، امین اله خان منصوری ، نعمت اله خان شیانی، فرج اله خان منیشی و. ، توانست جایگاه خود را در ایل مستحکم و مدعی اصلی کسب مقام ایلخانی در برابر طایفه حاجی زادگان کلهر به حساب آید .

داوودخان پس از به قتل رسانیدن زین‌العابدین خان ایلخانی و بعدها مغلوب کردن محمدعلی خان دوم(حاجی زاده گیلانی کلهر) ایلخان و حاکم وقت کرمانشاه، موفق به اخذ قانونی مقام ایلخانی کلهر در سال 1320 هجری قمری از دولت مرکزی گردید و برای همیشه به دوران ریاست العشایری و حکمرانی طایفه حاجی زادگان گیلانی و شاخه هفت برادر کلهر پس از شش قرن بر تمام مناطق کلهرنشین و کرمانشاهان پایان بخشید. 

از داوود خان امیر اعظم به عنوان یکی از مقتدرترین ایلخانان کلهر همچون ذوالفقار شاه کلهر ، حاج شهباز خان حاجی زاده ایلخانی، مهدی خان ایلخانی، اسماعیل خان دیوان بیگی کلهر در کتوب مختلف سخن به میان آمده است. 

از فتوحات، مبارزات و ت های ایشان می توان به موارد ذیل اشاره کرد: 

1_ شکست سنگین والی پشت کوه #ایلام#غلام حسین خان ابوالقداره و باز پس ستاندن منطقه ایوان و الحاق همیشگی آن به خاک کلهر

2_ سرکوب و یا مصالحه با تمامی ایلات و طوایف کرمانشاه و اتحاد و همبستگی آنها 

3_ شکست والی لورستان و اسارت باقرخان حاکم خرم آباد

4_ سرکوب و شکست تاریخی قوای دولتی و ایل سنجابی با تنها دو هزار جنگجو در برابر لشکر پنج هزار نفری آنها و به غنیمت گرفتن توپخانه و تجهیزات نظامی دولتی در نزدیک کاروانسرای مای دشت 

5_پیروزی در جنگ نهاوند و شکست سنگین سالار الدوله برادر شاه قاجار

6_تصرف همدان و گردن زدن حاکم آنجا به دلیل نافرمانی از ایل کلهر

7_لشکر کشی جهت تصرف تهران در دوران مشروطیت و جنگ تاریخی نوبران، همچنین جنگ صحنه که درنهایت شکست ایل کلهر و کشته شدن داوودخان و فرزندش جوانمیرخان در برابر قوای سه گانه و متحد[1_دولتی به فرماندهی رضا خان میرپنج 2_ بختیاری به فرماندهی سردار اسعد بختیاری 3_ آذری به فرماندهی ستارخان و باقرخان] را در پی داشت. 

بعد از مرگ داوود خان امیر اعظم کلهر فرزندش# سلیمان خان امیر معظم# به مقام ایلخانی رسید و بعد از مرگ سلیمان خان برادرزاده اش #عباسخان امیرمخصوص# فرزند جوانمیرخان پسر ارشد داوود خان به این مقام نائل گردید.

عباس خان نماینده دو دوره استان کرمانشاه در مجلس شورای ملی بوده است که سرانجام با توطعه رضا شاه پهلوی در حین ماموریت در پاریس به قتل می رسد و با مرگ عباسخان امیر مخصوص ، گیلانغرب پایتخت کهن ایل کلهر برای آخرین سردار و ایلخان کلهر به سوگ و ماتم همیشگی نشست .

 


 

عشایر کوچرو با توجه به شیوهی معیشت دارای ستگاههایی هستند که نمونه هایی از ناب ترین مساکن اولیه دستساز بشر هستند. سیاهچادر و فضای اطراف آن معماری عشایر را بهوجود می آورد. ستگاههای عشایر از لحاظ طرح و مصالح بهکار رفته در آنها حائز اهمیت هستند. تقسیم بندی متنوع فضاها و بهرهگیری از مصالح بومآورد، سبب پیدایش نوعی معماری چهارفصل در نزد عشایر شده است. شناخت هنری و علمی این نوع معماری میتواند به کاربرد آن در دوره معاصر و معماری مدرن کمک کند. معماری عشایر را مبتنی بر تجربه و سازههای آن را از نوع کششی میدانیم که از تفکری خلاق و آیندهنگر برخوردار است. 

معماری تحت تأثیر موارد متعددی مانند فرهنگ، اخلاق، طبیعت، اقتصاد، تاریخ، هنر، خلاقیت، آئین و. است. هدف اولیه معماری رفع نیاز بوده است و به طورکلی با بکارگیری مصالح به کمک فن، دانش و خرد سعی در رفع نیاز و ضرورت و سودمندی داشته است. با توجه به شیوهی معیشت در ایران و زندگی عشایری؛ شیوهای از معماری را میتوان نام برد که مختص عشایر است و با توجه به نوع زندگی آنها بهوجود آمده است. این معماری مشتمل بر سازههایی چون سیاهچادر و متعلقات آن است که دارای قدمتی طولانی، بعد از غارنشینی است. 

در بررسی معماری عشایری با دو جنبهی شناخت علمی و هنری روبهرو هستیم که شناخت علمی به عنوان ابزاری در خدمت معمار است تا کمیتها را به خوبی تصویر کند و شناخت هنری بر خلاقیت و جنبههای احساسی هنرمند در پدید آوردن آثار بدیع و شگرف تأکید میکند. در این مقاله، معماری ستگاههای عشایر ایل کلهُر از این دو جنبه مورد بررسی قرار میگیرد. 

● ایل کلهُر:

 

عشایرایل کلهُر که از ایلات بزرگ استان کرمانشاه ، ایلام و خانقین است و از روزگار باستان، در غرب کشور و در دامنهی زاگرس-که زیستگاه کردها از زمان های بسیار دور بوده است- میزیسته اند. آنها درکنارفعالیتهای اصلی خود به تولید صنایع دستی از قبیل بافت سیاه چادر، چیخ (چیخ بافی) ، گلیمبافی، قالی بافی و. میپردازند. مواد اولیهی بیشتر این صنایع شامل پشم، مو و پنبه است که ازفراوردههای دامی و کشاورزی میباشند. در میان این هنرهای دستی؛ بافت سیاهچادر با توجه به کاربردی که در زندگی کوچ نشینی دارد، توانسته تداوم پیدا کند.

زندگی عشایری در منطقه گیلان غرب به عنوان مرکز اصلی گرمسیری استقرار ایل کلهر؛ به دو صورت کوچ رو و یکجانشین از دیرباز وجود داشته است. عشایر کوچ رو از طریق گله داری و پرورش دام به امرار معاش پرداخته اند و عشایر یکجانشین با توجه به حاصلخیز بودنِ زمین های گیلان غرب، از طریق کشاورزی  و دامپروری زندگی خود را تأمین کرده اند. شهرستان گیلان غرب دارای آب و هوای گرم و معتدل است. بر اساس تقسیم بندی اقلیمی، اقلیم این شهرستان به گونهای است که در آن زمستان سرد و تابستان گرم و طولانی است.

● ستگاههای عشایر:

عشایر کوچنده ایل کلهر بیشتر به تولید آن دسته از صنایع دستی می پردازند که مورد نیاز کوچندگان بوده و مواد اولیه آن از تولیدات دامی خودشان است. آنها با توجه به نوع زندگی، مساکنی با مشخصات ویژه دارند که با شرایط حاکم برزندگی آنان کاملاً سازگار است.

ست گاههای عشایر با توجه به تغییرات آب و هوا در چهار فصل سال تغییر می کنند و تقسیمبندی فضاهای داخلی آن نیز به منظور بهرهگیری بهتر از انرژی دستخوش جابهجایی میشود. از این رو می توان مساکن عشایر را به چهار دسته تقسیمبندی کرد:

 

 

۱) سیه ماڵ»: مسکن تابستانی عشایر در منطقه ی ییلاقی ایل سیه مال» است، که اجزای تشکیل دهنده ی آن عبارتند از: دوار ـ دەوار»، لا شاخه»۱، سون ـ سۊن»۲و 

۲) کووڵا»: نوعی مسکن تابستانی است که به منظور نگهداری احشام و همچنین اسکان خانوادههای عشایری، در مناطقی که به علت گرمای بیش از حد هوا امکان استفاده از سیاه چادر نیست، استفاده می شود. 

۳) زمگه»: سیاه چادر زمستانی ایل کلهر و تدبیری برای مقابله با وشکه زقم» (سرمای استخوانی) گرمسیر است. برای برپا کردن زمگه»، به ارتفاع تقریبی ۵/۱-۱ متر خشکه چینی انجام میشود. 

۴) گورک»: در گذشته خانواده هایی که از لحاظ مالی و احشام ضعیف بودند، کانالی حفر کرده و آن را با استفاده از نی و خار و خاشاک می پوشاندند، و از آن به عنوان محل زندگی خود و احشام شان استفاده می کردند. اکنون نیز دیگر آثاری از آنها دیده نمی شود. 

● سیاه چادر (دِوار ـ دەوار)۳:

سیاه چادرهای عشایری در ایل کلهر سیه مال»۴ نامیده می شوند که از کنار هم قرار گرفتن دوار»ها به وجود میآیند. سیاهچادر در حقیقت مسکن عشایر است که در اصطلاح محلی به آن دوار» گفته می شود و معمولاً توسط ن عشایر و با استفاده از موی بز (سیاه) بافته می شود. موی بز توسط ن عشایر آماده و به نخ تبدیل می شود و آنگاه با همکاری ن همسایه و خویشاوند به صورت دار بر روی زمین بافته می شود. عرض هر دوار در حدود ۵۰ تا ۷۰ سانتیمتر و طول آن بین هفت تا دوازده متر می باشد و هر سیاه چادر از ترکیب هشت الی دوازده دوار» درست می شود.»۵ 

دلیل استفاده از موی بز در سیاه چادر؛ مقاوم بودن آن در مقابل سرما و گرما، کِشش آسان، عدم جذب رطوبت و ثابت بودن رنگ آن می باشد. موی بز بر خلاف بقیه مواد در گرما منقبض و در سرما منبسط می شود و این به کاربرد ممتاز آن در سیاه چادر کمک کرده تا در تابستان منافذ سیاه چادر باز شده و هوای داخل سیاه چادر خنک شود و در زمستان منافذ آن بسته تا از ورود سرما و باران جلوگیری شود. علاوه بر این، موی بز که نیازی به رنگرزی ندارد دارای رنگی ثابت است. دوار» درابتدای بارش باران ترشحات آب باران را به داخل راه می دهد، اما بعد از خیس شدن کاملا قطع می شود، ضمن آن که موی بز مانع ورود ات گزنده نیز می باشد. سیاه چادر با توجه به نوع بافت و ساختار آن، در موقع کوچ به آسانی جمع و حمل و نقل می شود. 

معماری ستگاههای عشایر مشتمل بر سازههایی چون سیاهچادر و متعلقات آن است. فضای داخلی سیاهچادر با هنرهای دستی مانند گلیم، نمد، چیخ وقالی تزیین میشود که با بررسی هریک از این صنایع میتوان خلاقیت سازندگان و جنبههای عاطفی و کارکردی هنر آنان را مشاهده کرد.

سیاهچادر بهوسیلهی ۴ تا ۵ ستون چوبی که شکلT میباشند برپا نگه داشته میشود که در وسط و در طول سیاهچادر قرار میگیرند و چون ارتفاع آنها ۳ تا ۴ متر است شیب طولی در طرفین چادر ایجاد میگردد و هنگام ریزش باران، آب به آسانی از دو طرف سرازیر میگردد. محوطه داخل سیاهچادر مستطیل است که سمت چپ آن مختص پخت و پز، رختخوابها، مشکها و سایر وسایل میباشد.۶

چادرهایبافته شده از موی بز این خاصیت را دارند که خود را متعادل نگه دارند و زمینلرزه و طوفان نمیتوانند کوچکترین صدمهای به آنها بزنند. دلیل این امر وجود طنابهای بلندی است که سبب میشوند شیب پوشش چادرها بسیار کم شود و در اختیار باد قرار نگیرد. طناب بلندی که با میخ چوبی فرو رفته در زمین بسته شده و با زمین زاویه حادهای را بهوجود آورده است، حالت کشش موربی را بهوجود میآورد، به نحوی که این کشش نمیتواند میخ را از زمین بیرون بکشد.»۷

سیاهچادرهای محل ست عشایر ایل کلهُر از دو قسمت فضای داخلی و خارجی تشکیل میشوند. فضای داخلی هر سیاه چادر به وسیله ی چیخ»ها به چندین قسمت تقسیم می شود.

▪ قسمتهای داخلی سیاه چادر عشایر ایل کلهر عبارتند از:

ـ دیواخان»: قسمت مردانه ی سیاه چادر و مکان پذیرایی از میهمانان است، که به وسیله نمد و گلیم های خوش نقش و نگار تزیین شده است.

ـ لاژنان»: قسمت نه ی سیاه چادر که معمولا صرف غذا در آن انجام می شود. 

ـ جی و پا جی»: اتاق کوچک خواب که فقط در مال» هایی که عروس دارند، دیده می شود و از تەپەک» ساخته می شود.

ـ کولین»: محل نگهداری آذوقه ی عشایر از جمله آرد، روغن و.است. 

ـ کوڵنان»: نوعی خنک کننده که محل نگهداری آب، دوغ، کره و به طور کلی مواد غذایی فاسدشدنی عشایر است. 

ـ کووز»: برای محافظت بره ها و بزغاله ها از سرمای سخت زمستان مورد استفاده قرار می گیرد، و درقسمت های گرم چادر ایجاد میشود.

▪ قسمت های بیرونی سیاه چادرعبارتند از:

ـ پەچیه»: حصاری است ساخته شده از سنگ، سرشاخه های، درختان و امروزه بیشتر تورهای سیمی و سیم های خاردار، و محلی برای نگهداری گوسفندان و بزها است. 

یکی از اعتقادات عشایر این است که نباید به پچیه آتش وارد کرد، آنها براین باورند که آتش باعث سوزاندن پری ها میشود، و از این کار باید به شدت احتراز کرد. دلیل این امر به حضور همهجانبه پریان (فرشتگان) در زندگی عشایر باز می گردد و این اعتقاد آنها را میتوان به جنبهی برکت بخشی دامها در زندگیشان نسبت داد. 

کولانه»: لانه هایی کوچک که از آنها برای نگهداری طیور و سگ ها استفاده می شود.

● نقوش روی سیاهچادر:

یکی از موارد قابل ذکر دربارهی هنر عشایر این است که هر سال در ایام پنجه ـ پەنجە»۸ نقش هایی به وسیله خمیر بر روی لاشاخه سیاه چادرها قرار میگیرد. این اشکال شامل ماه، ستاره، پنجه، دایره، بز کوهی و.است که توسط عشایر بر روی پیشانی برخی از حیوانات اهلی نیز نقش میبندند. پنج روز پنجه جزء تقویم کُردهاست. نقشهایی که که در ایام پنجه شکل میگیرند مبتنی بر طبیعت و بیانکننده زندگی عشایر و اعتقادات آنهاست. این نقوش هم کارکرد آیینی دارند و هم جنبهی زیبایی. نقش ماه و ستارگان که با خمیر سفید بر پهنهی تیره سیاهچادر شکل می گیرد، نمادی کوچک از آسمان شب است که عشایر آنرا سرپناه خود قرار دادهاند. 

● نتیجه گیری:

بر اساس تقسیماتی که عنوان شد و تنوع آنها در طول سال میتوان خصوصیات و ویژگیهای خاصی مانند خودبسنگی(استفاده از مصالح بومآورد)، ایستایی، پیمون، سادگی و پرهیز از بیهودگی را برای ستگاههای عشایر نام برد که از ویژگیهای اصلی یک بنا محسوب میشوند. از خصوصیات دیگر ستگاههای عشایر توجه به پنج عرصه عمومی (ورودی یا پذیرش)، عرصه خصوصی، عرصه مشترک، عرصه خدمات و نگهداری و عرصه ذخیره روزانه است که نشاندهندهی جامعیت و کامل بودن این فضای معماری در ضمن کم هزینه بودن آن است. 

سیستم گرمایی- سرمایی و سیستم تهویه در فضای سیاه چادر به خوبی لحاظ شده است. سایهبانی که در طول تابستان در بالای ورودیهای سیاهچادر قرار می گیرد، سبب خنکی فضای داخلی میشود. علاوه بر این در فصل تابستان سیاهچادر پشت به خورشید برپا میشود، به نحوی که بیشترین استفاده از سایه و خنکی صبح انجام میگیرد. سیاهچادر را میتوان ستگاهی چهارفصل قلمداد کرد که با تغییرات فصول هماهنگ و با شرایط زندگی عشایر سازگار است. این ستگاهِ با قدمت بشری در مقابل شرایط نامساعد جوی و حوادث طبیعی نیز بسیار مقاوم است و در عین سادگی دارای زیبایی خاص خود است.

 

 

مرتضی بیگی

دکترای تخصصی رشته پژوهش هنر

دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران 

پی نوشت:

۱-قسمت هایی انتهایی که از دو طرف سیاه چادر آویزان می شوند. لا شاخه»ها به منظور تهویه سیاه چادر بالا زده می شوند.

۲- ستون هایی هستند که برای برپا کردن سیاه چادر مورد استفاده قرار می گیرند.

 

۳-dev&#۲۵۷;r

۴-lSeia m

۵- جعفربیگی.خسرو(۱۳۸۲) مردم شناسی قوم کرد با تکیه برایل کلهر» انتشارات زانیار، کرمانشاه، چاپ اول. ص ۲۱.

۶- امان اللهی بهاروند، اسکندر. کوچ نشینی در ایران» (پژوهشی دربارهی عشایر و ایلات. تهران. ۱۳۶۷.

۷-فیلبرگ،س.ج. سیاهچادر». ترجمه اصغر کریمی. 

۸-مردم ایل کلهر سال را به ۳۶۵ روز، ۱۲ ماه و هر ماه را به ۳۰ روز و پنج روز را جداگانه و به نام پنج روز پنجه» محاسبه میکنند. پنج روز پنجه از اول فروردین شروع می شود و تا پنجم آن ادامه دارد در اولین روز آن مقداری خمیر از آرد گندم درست می کنند و با آن علامت پنجه دست یا دایره و یا بز کوهی بر گوشه سیاه چادر یا دیوار خانه درست می کنند و مقداری بر پیشانی بعضی از حیوانات اهلی مثل گاو و گوسفند می مالند، بنا بر اعتقاد مردم این کار موجب خیــر و بــرکت بــرای منــزل و دامهـا و رفع شر و بلا از آنها می گردد. این پنج روز را متعلق به حضرت فاطمه زهرا (س) می دانند و حتی روغنهای حیوانی را در این پنج روز جداگانه به عنوان تبرک نگهداری می کنند و به مصارف ویژه می رسانند.» (جعفربیگی، ۱۳۸۲؛ ص۳۰۹).

 


 

 

 

کەڵهوڕ = کەڵ + هوڕ

 

کەڵ (پهلوان _ اهوی نر) + هوڕ ( توانمند - پر زور)

 

پهلوان پر زور = پهلوان توانمند = پاڵوان زور دار

 

 

در خصوص نام گذاری  و ریشەی اصلی نام کلهر نظریه های متعددی وجود دارد اما در این میان چند مورد مستند و منطقی می باشند ، در اینجا به تعدادی از آنها می پردازیم .

 

نام کلهر از دو واژه ی جدا از هم ( کەڵ + هوڕ ) تشکیل شده است که با توجه به معانی این دو کلمه در زمانها و گویش های مختلف زبان کوردی یقین را با دشواری همراه ساخته است .

 

معناهای متعدد واژه ی  "" کەڵ ""  از جمله :

 

1 - کەڵ به معنای آهوی نر

2 - کەڵ  به معنای "" پهلوان ""  در کتاب اوستای باستان که به زبان کوردی ، گویش هورامی و گورانی میباشد

3 - کەڵ بە معنای "" قوی هیکل ""

 

معناهای متعدد کلمه (هوڕ) از جمله : 

 

 1- هوڕ نام قوم هور = هوری

2- هوڕ به معنای خورشید

3-  هوڕ به معنای انسان "" توانمند و پر زور "" در کتاب اوستای باستان که به زبان کوردی ، گویش هورامی و گورانی می باشد.

 

اکنون با قرار دادان این دو کلمه ( کل + هور ) در کنار هم معناهای متعددی به دست می آید ، اینجا به بر رسی آنها می پردازیم :

 

کەڵ به معنای آهوی نر :

 

1 - کەڵ ( آهوی نر) + هور (قوم هوری) = آهوی نر قوم هوری

2 - کەڵ ( آهوی نر) + هور ( خورشید ) = آهوی نر خورشید

3 - کەڵ ( آهوی نر) + هور ( توانمند - پر زور ) = آهوی نر توانمند 

 

کەڵ  به معنای پهلوان :

 

1 - کەڵ ( پهلوان ) + هور (قوم هوری) = پهلوان قوم هوری 

2 - کەڵ ( پهلوان ) + هور (خورشید ) = پهلوان خورشید 

3 - کەڵ ( پهلوان ) + هور ( توانمند - پر زور ) = پهلوان پر زور - پهلوان توانمند

 

کەڵ به معنای قوی هیکل : 

 

1 - کەڵ ( قوی هیکل ) + هور ( قوم هوری ) = قوی هیکل قوم هوری

2 - کەڵ ( قوی هیکل ) + هور ( خورشید ) = قوی هیکل خورشید  

3 - کەڵ ( قوی هیکل ) + هور ( توانمند ) = قوی هیکل توانمند

 

حال با این تفاسیر دقیق به نظر می رسد که 1-  پهلوان توانمند = پهلوان پر زور  ، پهلوان قوم هوری و همچنین 2 - قوی هیکل توانمند ، قوی هیکل قوم هوری بیشتر مورد نظر بوده و میتواند به عنوان ریشه های اصلی نامگذاری ایل کهن و بزرگ کلهر  بە حساب اید ، می توان گفت کە " اهوی نر خورشید " معنای قابل قبولی را ایفا نمی کند و نمی توان معنای دقیق کلمەی کلهر باشد .

 

 ایل کلهر : هسته ی مرکزی قوم کهن کلهر است که خود تنها بخشی از این قوم را شامل میشود اما به عنوان مرکزیت  ی ، اجتماعی ، دفاعی و ایلخان تمامی مناطق قوم کلهر به شناخته شده اند که جمعیتی کمتر از 30 درصد قوم بزرگ کلهر را تشکیل میدهد ، یعنی ایل کلهر تنها بخش کوچکی از قوم کهن کلهر است و این قوم خود شامل ایلاتی همچون : کلهر ، گروس ، مکری ، گوران ، سنجابی ، زنگنه ، قلخانی ، خرل ، ملکشاهی ، ارکوازی ، ایلامی ، فیلی و  یعنی تمامی محدوده ی گویش کلهری شامل می شود . 

 

محقق و گردآورنده : آقای سعید میرزایی 

 

 


 

 

 

میرزا محمدرضا فرزند محمد رحیم بیگ در سال 1245هجری قمری یعنی 1208 هجری شمسی در شهرستان گیلانغرب از توابع استان کرمانشاه دیده به جهان گشود ، جد ایشان شخصی به نام " خمان " که مؤسس  تیره خمان از طایفه کهن گیلانی کلهر می باشد ، پدرش از سرداران سواره فوج کلهر و برادرش نوروز علی بیگ در میان ایل از قائم مقامان بود.

 

ایام نوجوانی رضا بیگ به مقتضای ایلی و خانوادگی به آموختن فنون رزم، تیراندازی وسواری گذشت ومردی قوی‌هیکل وخوش‌بنیه شد.اما دریکی ازدرگیری های ایل زخمی برداشت که تا اواخر عمر باعث کم شنوایی او شد.

 

رضابیگ به سبب میل و قریحه شخصی واستعداد ذاتی و رغبتی که به مشق خط داشت و تاحدی نیز این هنر را نزد هنرمندان ایل آموخته بود، به تهران هجرت کرد ونزد میرزامحمد خوانساری به شاگردی ومشق پرداخت.

 

آنجابودکه رضابیگ به میرزا رضا معروف شد.پس از درگذشت استاد، میرزا رضا ازروی خطوط "میرعماد"مشق می کرد؛ چنان که گویند برای این کار به اصفهان رفت تا ازروی کتیبه معروف میرعماددر تکیه میرفندرسکی مشق کند.

 

میرزا چون در خط نستعلیق شهرت یافت، ناصرالدین شاه قاجارکه به تشویق هنرمندان تمایل داشت، وی رااحضارکرد و گاهی نیز نزد او تعلیم می گرفت.

 

همچنین ناصرالدین شاه از میرزا خواست تا دروزارت انطباعات به کارکتابت مشغول شود،اما از آنجا که وی مردی آزادمنش بود، نپذیرفت و در خواست شاه را که غیرمستقیم چندین بار از طریق رجالش بیان می شد رد کرد وفقط هنگامی که اعتمادالسلطنه (وزیرانطباعات) کتابتی را به وی ارجاع می‌داد، می‌پذیرفت وبه حق‌الکتابه آن قانع بود.

 

میرزا تنها یک بار حاضر شد دردستگاه دولتی شغلی داشته باشد وآن هنگامی بود که ناصرالدین شاه به سفردوم خودبه خراسان می‌رفت، میرزاهم که شوق زیارت آستان امام رضا(ع)راداشت پذیرفت تاباآنها همراه شود.

 

او در طول این سفررومه"وقایع اردوی همایونی"وهمچنین رومه"وقایع اتفاقیه"راکتابت وباوسایلی که همراه داشت به چاپ سنگی نشرمی کرد.

 

میرزاعلاوه بر آزادمنشی، مردی درویش منش وبی اعتنابه مال ومنال دنیا بودوزندگی بسیارساده‌ای داشت.

 

به گفته عبدالله مستوفی درآمدمیرزا از تعلیم چند شاگرد که به مجلس او می‌آمده اند و چند شاگرد دیگر که خودمیرزا به خانه آنها می‌رفته وچاپ نویسی تامین می‌شده که به ندرت در ماه 20تومان بوده است.

 

میرزا برای مشق کردنش خود را محصور وضعیت نمی‌کرد - چنان که می‌دانیم، خوشنویسان معمولاً برای آفریدن آثار خود، وضعیت و فضای خاصی اختیار می‌کنند؛ مثلاً حتماً با اسباب و وسایل مخصوص خود کار می‌کنند و در مکانی مانوس می نشینند؛ به گونه‌ای که اگر این شرایط نباشد، خوشنویس نیز دچار مشکل می‌شود - در واقع میرزا در هر وضعیتی حتی در سفرو با مرکب غلیظ چاپ به هنر آفرینی می‌پرداخت.

 

مرکز قلم میرزادر نستعلیق، در کتابت و مشقی بوده است. او در نوشتن، آن قدر قدرت داشت که تمام کلمه را بدون براشتن قلم از روی کاغذ می‌نوشت که در چاپ‌نویسی این کار لازم بوده است.

 

البته او شکسته نستعلیق و تعلیق را نیز خوب می‌نوشته است؛ اما گویا ابهت کلمات و قواعد نستعلیق باعث شده که او زیاد به شکسته نویسی نپردازد.

 

از میرزا چلیپا کمتر دیده شده و آثاری که رقم صریح او را داشته باشد نیز کم است. این شاید که به سبب طبع بلند وی بوده که قطعه یا سیاه مشقی که رقم داشته باشد، از او موجود نیست و تنها اثر او که رقم دارد یک نسخه "فیض الدموع" است.

 

میرزا به شعر و شاعری نیز علاقه داشته و معانی شعر را خوب می فهمیده است. او شعر نیز می‌گفته و معروف است که هزار و پانصد بیت شعر دارد.

 

یکی از مهمترین تحولات زمان قاجار، ورود صنعت چاپ سنگی به کشور بود که تاثیر بسیاری زیادی بر جامعه فرهنگی آن زمان گذاشت و قدم‌های نخست تبدیل جامعه سنتی ایران به جامعه‌ای صنعتی با ورود این صنعت برداشته شد.

 

در واقع، متحول شدن سطح فرهنگی کشور، پیدایش مدارس جدید و این که کتاب و کتابت باید در دسترس همگان قرار می‌گرفت و همچنین چاپ و چاپ نویسی رومه و مطبوعات عواملی بودند که نیاز جامعه را به صنعت چاپ کاملاً نشان می‌دادند.

 

در این شرایط، خوشنویس ناچار بود که به تندی کار کتابت را برای چاپ (مثلاً رومه) آماده سازد.

 

در این شرایط بود که میرزا رضا کلهر به عنوان بزرگترین نوآوردر خط نستعلیق به همراهی با صنعت چاپ قدم برداشت.

 

میرزا به تغییراتی اساسی در خوشنویسی دست زد تا بتواند در زمان کم و با سرعت، کار کتابت را انجام داده، برای چاپ آماده کند.

 

در واقع، تغییرات او در خوشنویسی باعث پیدایش مکتبی جدید شد که بعدها با نام خودش یعنی "مکتب کلهری" شهرت یافت.

 

تغییراتی که میرزا در خط به وجود آورد، زاده دو عامل مهم بود: یکی سرعت و دیگری شرایط چاپ نویسی.

 

میرزا باید در مدت کمی با مرکب به اصطلاح لجن چاپ که بسیار غلیظ و چسبناک بود بر روی کاغذهای چاپ کتابت می‌کرد.

 

شاگرد پذیری میرزا رضا کلهر بسیار مشکل بوده است؛ یعنی به انتخاب خودش، آن هم با اصرار و التماس شاگردی را می‌پذیرفت.

 

از میان شاگردان وی، میرزا زین العابدین بن محمد شریفی قزوینی "ملک الخطاطین"، کاتب شهیر آقا سید مرتضی برغانی "میرخانی"، میرزا مرتضی نجم آبادی و سید محمود صدر‌الکتاب را می‌توان نام برد.

 

اما از شاگردان مهم وی که مستقیماً شاگردیش را نکرد محمدحسین سیفی قزوینی، ملقب به "عماد الکتاب" است.

 

مرحوم عماد الکتاب با ذره بین بسیار بزرگی، خطوط و الگوها و برش‌های میرزا را بزرگ کرده، روی آن کار می کرد.

 

میرزا رضا کلهر در وبای عام تهران در روز جمعه بیست و نهم مرداد ماه 1291 درگذشت و در تهران به خاک سپرده شد.

# تیره خمان #طایفه گیلانی کلهر #

 

 


 

 

شیخ عبدالقادر گیلانی (حضرت غوث گیەڵانی ) 

 

سنه ی (۱۰۷۷ - ۱۱۶۶ م) با نام کامل شیخ محی الدین عبدالقادر بن صالح موسی گیلانی

عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانیقرن پنجم و ششم قمری بود.[۲] وی مؤسس سلسله تصوف قادریه (منتسب به عبدالقادر) بود.[۳][۲] او از مشاهیر مشایخ صوفیه و شیخ طریقهقادریه می‌باشد.[۳] کنیه وی ابومحمد» و لقبش محی الدین» است.[۴]

 

 

 

 

القاب و نسب

نام کامل او شیخ محی الدین ابو محمد عبدالقادر بن ابی صالح موسی جنگی دوست گیلانی»[۳] است و برخی القاب او ثموت الثقلین»، شیخ کل»، شیخ مشرق»، محی الدین» می‌باشد.[۳] از دیگر القاب او می‌توان به غوث گیلانی»[۵]، غوث»، غوث اعظم»، غوث الثقلین»، باز اشهب»، باز اللَّه» و جنگی دوست» اشاره کرد.[۲]

در حالی‌که علی قادری هروی در رساله­ای به نام نزهة الخاطر» تلاش می­کند که نسبت عبدالقادر را به حسن مثنی از نسل حسن مجتبی (امام دوم شیعیان) برساند[۱]، در فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (امام سوم شیعیان) رسانده شده‌است.[۲] در قاموس‌الاعلام و طبقات شعرانی» نیز وی بر همین اساس از نسل حسن مجتبی دانسته شده‌است.[۶] اما تقی الدین واسطی در کتاب تریاق المحبین» این نسبت‌ها را مردود شمرده و مولف کتاب عمدة المطالب» خاطرنشان می­کند که گیلانی خود هرگز مدعی چنین نسبتی نبوده‌است و تنها نوادگانش بعد از مرگ او چنین ادعایی کرده­اند. اما از اسنادی چون تاریخ بغداد، تحفة الازهار، الانساب سمعانی، سیر اعلام النبلاء، وفیات، مروج الذهب و الکامل نتیجه گیری می‌شود که نسب وی از جانب پدر به حسن مجتبی و از جانب مادر به علی بن موسی الرضا می‌رسد و شاید رد بر این مسئله همراه با غرضی بوده‌است. [۱] نسب او از نژاد  کوردان کلهر یا همان گیلان ده قرمیسین (کرمانشاه)می باشد. پدرش سید موسی جنگی‌دوست، فرزند سید ابی‌عبدالله گیلانی بود.[۷] عبدالقادر دخترزادهٔ ابوعبداللَّه گیلانی از نوادگان محمد تقی (امام نهم شیعیان) و از بزرگان مشایخ گیلانی کورد[۲] و نام مادرش ام‌الخیرامة الجبار فاطمه» بود.[۳]

زندگینامه

در تاریخ زادروز او اختلاف وجود دارد سالهای ۴۷۰ یا ۴۷۱  قمری تاریخ‌های زادروز او ذکر شده‌اند.[۲][۳] محل تولد وی گیلان غرب کرمانشاه (یکی از شهرهای گرد-کرد نشین) در روستای کهن گیلان ده  " گیه لان " از  بخش مرکزی گیلانغرب از توابع کرمیشان ، قرمیسین (کرمانشاه) می‌باشد ، تولد وی در شب یکم  رمضان ۴۷۰ قمری (۲۲ اسفند ۴۵۶ خورشیدی) دانسته‌اند.[۳]گیلان غرب یکی از شهرهای استان کرمانشاه است و شیخ عبدالقادر گیلانی به آنجا نسبت دارد.

طبق اسناد سنگ نوشته مستند که اسم گیلان و طایفه گیلانی کلهر در تواریخ مختلف بر روی قبور اجداد طایفه گیلان که از کوردان کلهر می باشند به حدود دوازده قرن (247 هجری قمری ) می رسد و دال بر قدمت مستند ده قدیمی گیلان کلهر از قدیم الیام تا به حال به این نام و زادگاه شیخ عبدالقادر گیلانی می باشد.

لازم به ذکر است که اسم گیلان کرمانشاه " gyalan "  از جمع بستن اسم درختچه ی  دارویی و مقدس در دین زردشت  " گیه ل=gyal " مورد امروزی گرفته شده ، در حالی که گیلان شمال از ریشه قوم "گیل=gil" گرفته شده و هیچ و جه تسمیهی با گیلانغرب که یک اسم کاملا کوردی است را ندارد.

متاسفانه بسیاری از سایت ها ، اشخاص در صدد نسبت دادن شیخ عبدلقادر گیلانی به گیلان شمال میباشند غافل از ابنکه طبق شجرنه نامه واسناد سنگ نوشته موجود شیخ  از منطقه ی گیلان کرمانشاه و کهن ده گیلان کلهر میباشد. قدمت سنگ نوشته گیلان غرب به همین نام (گیلان) به 1200 سال قبل برمیگردد و طبق گفته پیشینیان و ادبیات فولکولر زاگرسنشینان شیخ عبدالقادر زلده شده از دیار کلهر، گیلانغرب می باشد.

استاد علی اصغر حکمت مترجم تاریخ جامع ادیان جان بی ناس صفحه ی 770 این کتاب چنین می آورد که شیخ عبدالقادر از کوردان کلهر از کهن ده گیلان از توابع قرمیسین "کرمانشاه" می باشد.

وی در زمان حکومت ملکشاه سلجوقی متولد شد. به سبب حمایت‌های ملکشاه و وزیرش خواجه نظام الملک اوج دوره شهرت علم» بود. اما به دلیل کشمکش وارثان تخت شاهی پس از قتلملکشاه و همچنین ظهور فرقه نزاریه از اسماعیلیه به رهبری حسن صباح و جنگ‌های صلیبی و فتح بیت المقدس بدست مسیحیان، ثبات و آرامش زندگانی مردم از بین رفت.[۸]

 

تحصیلات

 

در جوانی در سن هجده سالگی به بغداد رفت و در آنجا نشو و نما یافت.[۲][۳] در ابتدا علوم ادبی را از ابو زکریای آموخت.[۳]

وی در بغداد، از ابوبکر محمد بن احمد و ابوالقاسم علی بن احمد بن بیان و ابوطالب بن یوسف، علم حدیث فرا گرفت.[۳]

سپس به نزد علی بن ابی سعید مخرمی، و در مدرسه او فقه آموخت.[۳][۲]

وی با شیخ احمد یا حماد دباس مصاحب بود و از او فنون طریقت را آموخت.[۲] او در زمان تحصیل از دسترنج خود ارتزاق می‌کرد.[۶] وی در یادداشتن علم و دانش کوشش فراوان کرد و ملازم سیاحت و مجاهده و ریاضت و تفکر در تنهایی شد.[۳] او یازده سال از عمر خود را در انزوای کامل به سر برد.

 

فعالیت‌ها

علی بن ابی سعد مخرمی مدرسه خود را به وی تفویض نمود و او در آن مدرسه به وعظ و ارشاد پرداخت و آوازه زهد و تقوای او در همه جا پیچید.[۳] مردم از همهٔ نقاط به زیارتش می‌شتافتند و از نصایحش استفاده می‌کردند.]لباس ت (خرقه مشایخ) را از دست ابو سعد مخرمی پوشید.[۳] وی در این مدرسه، مجلس وعظ و خطابه برپا می‌کرد و مطابق هر دو مذهب شافعی وحنبلی فتوا می‌داد و در سیزده شاخه از علوم دینی تدریس می‌کرد.[۲]

وی از محدثان شافعی یا حنبلی بود.[۲] وی از ابوغالب باقلانی و احمد بن مظفر بن سوسن تمار و ابوالقاسم بن بیان و جعفر بن احمد سراج و ابوسعد بن خشیش و ابوطالب یوسفی و دیگران حدیث شنید.[۲] ابوسعد سمعانی و عمر بن علی قرشی و حافظ عبدالغنی و شیخ موفق‌الدین ابن‌قدامه و شیخ علی بن ادریس و احمد بن مطیع باجسرائی و محمد بن لیث وسطانی و اکمل بن مسعود هاشمی و دیگران از وی حدیث شنیدند. رشید احمد بن مسلمه با اجازه از او روایت کرده‌است.[۲]

در اصول و فروع فقه و تصوف تألیفات زیادی به وی منسوب است.[۲]

دیوان شعر او به دیوان غوث اعظم» معروف است. وی در شاعری متخلص به محیی» است.[۲]

 

درگذشت

در روز و ماه درگذشت شیخ عبدالقادر گیلانی اختلاف وجود دارد.[۳] سال‌های ۵۶۰ یا ۵۶۱ یا ۵۶۲ قمری به‌عنوان تاریخ درگذشت او ذکر شده‌است.[۲] اما همه مورخان و صاحبان کتاب‌های رجالدرگذشت او را در سال ۵۶۱ قمری نوشته‌اند.[۳]

در شب شنبه ۸ ربیع‌الاول ۵۶۱ قمری (۲۹ دی ۵۴۴ خورشیدی) در مدرسه‌ای که وعظ و ارشاد می‌کرد در بغداد درگذشت و همانجا در مدرسه‌اش به خاک سپرده شد.[۳][۲] مقبره وی توسط شاه اسماعیل یکم در جریان فتح بغداد تخریب شد.

خانواده

پدرش سیدموسی گیلانی، فرزند سید ابی‌عبدالله گیلانی بود.[۷] عبدالقادر دخترزادهٔ ابوعبداللَّه گیلانی، از بزرگان مشایخ گیلان

 

ایل کلهر به عنوان بزرگترین ایل کُرد » به نقل از آقای اردشیر کشاورز در مقاله ای به نام ـ واقعیت تاریخ و ایل کلهر_ـ در هفته نامه ی سیروان ، شماره 367 ، سال هشتم ، 84/11/1 ـ براساس تحقیقات چند ساله ی معتبرترین دانشگاه آمریکا ( هاروارد ) بزرگترین ایل کُرد در کردستان است که در طول تاریخ نقش مهمی در تحولات کردستان ، ایران و عثمانی داشته است . 

 

اگر کردستان ایران را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کنیم ، و حدود آن را نواحی کامیاران در نظر بگیریم مسکن اولیه ی ایل کلهر همراه با گوران بزرگ در نواحی مرز بین این دو منطقه یعنی نواحی دامنه های شاهو قلعه ی پلنگان و دیگر نواحی این منطقه حضور داشته اند و در کردستان عراق نیز به طور سنتی در اطراف شهر زور خانقین کلار و دیگر نواحی گرمسیری جنوب کردستان عراق حضور داشته اند پس طی یک سری حوادث و اتفاقات به جنوب شاهراه کرماشان ـ خانقین نقل مکان کرده و ساکن شده اند و مرکز اصلی ایل امروز در این جا می باشد ولی طوایف کلهر امروزه در تمام کردستان ایران و عراق به طور پراکنده و گاه متمرکز در تمام شهرهای کُردنشین ایران و عراق از جمله سقز ، بوکان ، مهاباد ، ارومیه ، ماکو ، سنندج ، ایلام ، مهران و در عراق در سلیمانیه ، کرکوک ، کلار ، حلبچه ، نواحی گرمیان زندگی می کنند. اکنون قسمت اعظم ایل در استان کرماشان ساکن است.

 

ایل کلهر یکی از شعب اصلی کرد ایرانی و از کهن ترین طوایف غرب ایران است. در بعضی از کتب مشاهده می شود که نویسندگان کوشیده اند تا با دلایل بی اساس قوم کلهر را غیر ایرانی و حتی یهودی معرفی نمایند.نظر به اینکه کتب قدیمی و سفرنامه های جهانگردان و روایتهای سنتی رایج در میان ایل کلهر این مدعا را به اثبات می رساند که ، ایل کلهر در غرب ایران از جایگاه کهن و اصیلی بر خوردار بوده است این قوم زمانی بر سرزمین بابل و روزگاری نیز بر بغدادمقر خلافت عباسیان و با نام سرزمین کلهرستان حاکمیت داشته اند.یعنی چیزی غیر از آنکه امروزه تصور می کنیم.

 

کلهرها از زمان باستان تا کنون نامشان موجود بوده است و لی تا به حال کسی تاریخی جامع و منسجم راجع به این قوم که به دور از اغراض شخصی باشد تالیف ننموده است.این قوم از روز گار شاه اسماعیل اول بنیان گذار دولت صفوی تا قرن حاضر پیوسته با حکومتهای مرکزی و پاره ای دول بیگانه ارتباط داشته است و همواره با شهامت و ثبات قدم سخت ترین حوادث را تجربه نموده اند.

 

ایل کلهر در فتح مصر ، شام , فلسطین و دفع افغانهای هراتی و جلوگیری از ات پی در پی دولت عثمانی و اعراب به مرزهای غربی ایران و تامین نیروهای مسلح نقش بسزایی داشته است خصوصا در جنگ هشت ساله عراق با ایران در صف مقدم سپاه ایران برای دفاع از آب و خاک جان نثاری ها کرده اند.تاریخ راستین کلهر را باید از این دیدگاه رویت نمود که پایه ای از عظمت و اقتدار است . با شروع جنگهای ایران و عثمانی از مان صفویه تا عصر قاجاریه عملکرد این ایل با سران آن در تاریخ جنگها و فتوحات ثبت و ضبط گردیده است.

 

عماد الدین دولتشاهی با تعلیم الفبای اوستایی و ترجمه تازه ای از یشتها نکات جالبی از زوایای تاریک منطقه غریب ایران را روشن می کند . وی با ترجمه متن هایی از اوستا منطقه غرب ایران از قصر شیرین تا ایلام و کرمانشاه و مخصوصا " گیلانغرب " که مرکز ایل کلهر است محل زنگی اقوام اسطوره ای ایران معرفی می کند.او با ریشه یابی واژه های اوستایی و تطبیق انها با اسامی جایها در این خطه از کشورمان به این نتیجه می رسد که جای ایران اسطوره ای که در شاهنامه مطرح است غرب ایران امروزی است.

دولتشاهی در کتاب جغرافیای غرب ایران یا کوههای ناشناخته اوستا ، اسامی جایهایی مثل ( زواره کوه ، هفت آشیان ، زویری ، مِرِگ ، مانِشت ، گواور، تجر ، سر و ناو ، کبیر کوه و غیره .)ا که هم اکنون به همان اسامی نامیده می شوند به اقوام اسطوره ای ایران (پیشدادیان و کیانیان )منتسب می کند. چون تمامی این جایها در حوزه حضور گویش کلهری قرار دارند ، بی ربط نیست اگر بگوییم ایل کلهر که از زمانهای دور در همین منطقه می زیسته یکی از استوار ترین ریشه های قومیت ایرانی است.[1]

 

صاحب نظران , محققین و مستشرقین و ایران شناسان غیر ایرانی متفق الرای ند: کلهر ها از قدیمی ترین طوایف ایرانی هستند که در غرب ایران ست داشته اند و در طول در طول تاریخ مرزبانان وطن دوست و ایران خواه بوده اند.چه قبل از ظهور اسلام که با انتساب نژاد خود به پهلوانان شاهنامه این پیوند را پاسدار بوده اند.[2]

 

راولینسون درباره قدمت و موقعیت ایل کلهر با صراحت اذعان میدارد ((کلهر ها یکی از قدیمی ترین ایل کردستان میباشند ، به عنوان یکی از طوایف منطقه شناخته شده اند. ایل کلهر همانطوری که امروزه زادگاه بسیاری ازدانشمندان وهنرمندان غرب ایرا ن است . در گذشته های دور فرهاد کوه کن مشهور به "فرای" را از خود دانسته اند.چنانکه صاحب شرفنامه می نویسد.:"نهنگ دریای محنت و پلنگ کوهسار مشقت , فرهاد که در زمان خسرو پرویز ظهور کرده از طایفه کلهر است." این سخن روایت سینه سینه مطلعین ایل را که جوانان کلهر بر قله های زاگرس آتش افروز جشنهای باستانی و حامل تندیس ها ی هنری و مذهبی بر صخره گاه های صعب العبور بوده اند را قوت می بخشد.

 

۲- ایل کلهر براساس تحقیقات چند ساله ی معتبرترین دانشگاه آمریکا ( هاروارد ) بزرگترین ایل کُرد در کردستان است . که در طول تاریخ نقش مهمی در تحولات کردستان ، ایران و عثمانی داشته است . 

 

حال با ذکر این نکته که مناطق کلهر نشین » گیلانغرب ، اسلام آباد ، ایوانغرب ، بخش هایی از سرپل ذهاب ، سومار ، نفت شهر ، ماهیدشت ، برخی نواحی کرماشان ، قصرشیرین بخشی از مناطق کلهر زبان است که از بیجار در شمال تا مهران در جنوب و در شرق از کرماشان ماهیدشت تا خانقین در غرب را شامل می شود. زبان ایل کلهر کُردی با گویش کلهری است که گویش مستقلی می باشدکه جزو هیچ یک از گویش های لکی یا سورانی یا هورامی نمی باشد و خود به لهجه هایی تقسیم می شود. ایل کلهر در طول تاریخ خود مورد بغض و کینه ی کُردستیزان قرار گرفته است که می توان اقدامات مغرضانه را علیه ایل در سه دسته مورد بررسی قرار داد :

 

الف : اقدامات ی ـ نظامی :

 

1- تجزیه ایل کلهر و تبعید طوایف مختلف آن که از زمان ترکمانان و صفویه شروع شده و تا زمان قاجار و حتی دوره پهلوی ادامه داشته و طوایف زیادی از این ایل به نواحی خارج از کردستان از جمله قزوین ، قم ، سیستان ، کرمان ، شمال خراسان تایباد نواحی شمالی افغانستان ، خوزستان ، فارس ، لرستان ، گیلان ، مازندران ، گرگان و . تبعید شده اند.اخرین حرکت از این دست اقدامات رضاخان بود که در راستای تخته قاپو ایلات و عشایر ، تغییراتی اساسی را در ساختار ی و اجتماعی ایل کلهر به وجود آورد حتی نام ایل کلهر را به ایل باوندپور تغییر داد

2-اقدامات نظامی : که  بارها و بارها توسط ارتش ایران و عثمانی مورد هجوم قرار گرفته و حکومت های خودمختار و مستقل مانند (حکومت ذوالفقارخان کلهر در بغداد در زمان صفویه ) سرنگون شده و از بین رفته است.

3-تبعید و کشتن بزرگان ایل مانند کشته شدن ذوالفقار خان . یا تبعید چندساله و زندانی شدن بزرگان مانند زندانی شدن خان منصور یا عباس خان قبادیان که باعث فروپاشی قدرت ایل در زمان های خاصی شده است . رضا خان در راستای تصفیه ایل از روسای قدرتمند ، خانواده عباس خان قبادیان کلهر نوه داودخان ایلخان مقتدر ایل کلهر که به سرخس تبعید نمود و خود او را تحت الحفظ در تهران نگاه داشت.و نهایتا پسرش محمدرضا در سال 1336 در یک تصادف ساختگی در خیابان شانزه لیزه فرانسه باعث مرگ او و همسرش شد.

 

 در ذیل اشعار مربوط به جمع آوری قشون درمیان ایلات  توسط داودخان کلهر در جنگ  نوبران ساوه حمله  برای فتح تهران ،که به زبان کردی است می آوریم .

 

حکــمی نویسا والی(پیشکوه) بحر و بَر           نازارِعزیز له چاو عزیز تر

 اردو کـــشی کن لشکر بین جم                     تا و شیخ عزل بی زیاد وکم  

شــش هزار نفر تفنگچی سوار                      چیونه پور وید کید وسپادار 

حکـــمی نویسا نظر علی خان                       پور بختیار پشتکوه لکستان

ضرب شش روزه له قلعه گیلان                       تمام حاضـــــر بون جمع دلـیران

ی طرف نیوسا شیرخان صمصام(سنجابی)      فتاح بیگ جاف شیر خوش کلام

کرند وگوران هر دوکن ابـــلاغ              مردان جنگی درون پر لــــه داغ

با ورین نـــصف اردو شش هزار                       مردان جنگی تفنگچی ســــــوار

مردان ایوان کــــــلی سـراســر                       بیداغ بکیشــــون یک هزار نفر

حکــمی نیویسا توشمال صی عباس              طایــــفه قولیوند مردان نامخاص

مردان جنــــگی تفنگچی ســوار                     تمام داخل بــــون و اردو هزار

تفنگچی سوار منشی یکــــسر                     فردا حاضر بون و اردو لشکر

ابلاغ کن تمام طایفه اربه خور                        شیران جنگی مردان ،دلاوَر

لو دم ابلاغ دن طایفه منصور              عزیز یوز باشی له دعوا مشهور

محمود وقاسم کمر شاوازخان                        کله پا ،قوچمی سالار سالاران

سالار سلطان منصور لشکر              مرد کله جوب تماماً یکســــر

حکمی نویسا پی تنگ شوان                        قلعه زویری پیدان بو عیان

تهیه وتدارک بوینـــو وکام                   اردو جـــم بکن سواره نظام

حکمی نویسا شـیران کرگا                سالار سالاران مشهور له دعوا

سواره ویــتان تمام کن خور               بیون و پیش جنگ وجلو لشکر

 

(( گرگیـــن و قادر ، کریم و قباد                 بگزاده گیلان کُل بان و امداد 

  نامدار فتاح بگ له دعوا مشهور                  ویش تدارک کی پری شر وشور

 فتح لله شاخسرو، ایورایم نظر بگ                 آزاخان گرز بریو ، صایەخان بکربگ

  حکمی   نـیوسا   خانان   خــمان                   اخوی    صفر   مرد  روی    میدان 

ســواره  گیلان  تماماً  یکـــــسر                         فردا  حاضر  بون  وارد و لشکر ))

 

 در پنج بیت فوق نام تعدادی از بزرگان طایفه گیلانی کلهر  آمده است که به شرح زیر می باشند .

1_ گرگین خان و کدخدا قادر موسی بگ از بزرگان طایفه سعید بگ گیلانی روستای شیخ سرخدین کدخدا داوود قادری

کریم شیربگ و قباد از نوادگان وسین بگ ابن جهان بگ ابن عبداللە بگ ابن مراد بگ بگزادە از بزرگان و اجداد طایفە بگزادە گیلانی می باشند(بگزادە سیاهگل، نسار دیرە کدخدا اسد حسینی،بگزادە اسلام اباد) منظور از بگزاده گیلان و سواره گیه لان تمامی طوایف و تیره های طایفه بزرگ گیلانی کلهر می باشد.

2_ مرحوم حاج حسین فتاحی پسر کدخدا علی مراد فتاحی پسر کدخدا نامدار فتاح بگ گیلانی پسر کدخدا فتاح بگ گیلانی پسر علی مراد گیلانی پسر محمد خان ( همه خان ) گیلانی پسر احمد بگ گیلانی  که بنیانگذاران طایفه گورسفید نامدار فتاح بگ گیلانی بوده اند و یکی از نوادگان داراب بگ گیلانی جد بزرگ طایفه گیلانی کلهر میباشند.

3_  فتح لله شاه خسرو از بزرگان صاحب نام  طایفه سعید بگ گیلانی (شیخ سرخدین داوود قادری)

_ کدخدا آزاد خان رستمی گرز بلوط و صادقخان بکربگ  از نوادگان کدخدا محمد نظربگ  فرزند  شاه نظربگ  گیلانی( روستای گرز بلوط کدخدا اللە بخش رستمی )

_ کدخدا ابراهیم نظر بگ از نوادگان تیره بساط بگ گیلانی گراویان

4 _ صفر خان از بزرگان طایفه خمان گیلانی کلهر ، اکبر خان خمان ، محمود خان شهاب

لازم به ذکر است در اینجا فقط اسم تعدادی از تیره ها  بزرگان از 24 تیره ی  طایفه گیلانی کلهر آمده است ، در اشعار مرحوم آقا محمد یزدانی شاعر بزرگ گیلانی در حمله نوبران  ساوه  به صورت مفصل به توصیف جنگ آوران و دلیران تمامی تیره ها و طوایف ایل گیلانی کلهر پرداخته است در اینجا از آوردان آنها خوداری کرده ایم.

 

 

طایفه پیرگه ناصــــــر احمد                مایخان وصفر شیران ســـرحد

طیپ شیرزادی عظیم وجوهر                         عزیز آقا خان داوی دلاور

سواره ویتان تمام بدن سان                          تمام حاضر بون واردو گیلان

اعلان دا تمام وگیشت سرداران                      کدخدا علیمحمد(ریوتوند)مرد روی 

میدانعزیز و امین چیون شیران نر                         علی رضا ونی یک له یک برتر

لــو دما فرما قوچی کن خور                         ضیــــغم ضیغمان له بی خور

پور میر آخور مصطفی زرگوش                        له دشمن بی باک له میدان خروش

سواره زرگوش گیشت بکن خور                     وید له سر سان بید وینه شیر نر

فرما شاطری پریم کن خور                            پی ایل راون صارم لشکر

نویسا صارم له مرگ بی خور                         آماده ویت کید چیون شیران نر 

صارم عشایر ویت بکر حاضر                           امروز بخروشه جیور وینه نادر

حیدر خان ذوله سیف لشکرن                          اطلاع دن وپی ایو بی خورن

هواس غلام ایل بیگی جمیر                          پور نقدعلی مرد با شمشیر

سواره ذوله جمیر کن خور                             طایفه ترکاش جمع بکن لشکر

فرما یک نامه اب طلا خط                               چنی خانمحمد فتح سلطنت

ایل همه وند له پا تا و سر                             مردان جنگی شیر دلاور

چیون روز عاشور،صارای کربلا                        گیلان هات و تنگ له سرمه سپا

چیون دریای جیحون پر بی له لشکر                سی پـــــــنج هزار مرد دلاور

بوینه تگرگ واده نوبهـــــار                              شیرا سرحد نداشتن قـــــــرار

جوق جوق وطیپ طیپ آما وگیلان                  گیلان مــــوج مدا له نره شیران

طیپی کاظم خانی شـــــیران پر فن                 له روز دعوا وینــــــه تهمتن

طیپی هارون آبادصاحب عقل وهوش               له عرصه میدان دایم هان له جوش

طیپی له شیرگ  خانــــــان کبیر                        شیران نــــــیکو مردان دلیر

طیپی کله جوب مردان پر پوش                      له عرصه میدان آمان نخروش

طیپی له گرگی طیپی کمر زرد                       طیپی له شوان شیران نبرد

طیپ زنگنه ایل هرســـــــــــم                         صاحب تفنگچی شیران ارقم» 

------------------------------------------------------

 

تاریخ مملو از عبرت و سرگذشت بزرگ مردانی است که جز نام نیک آنها امروز خبری نیست و دلاور مردانی چون داوود خان کلهر که مایه فخر نه تنها گیلان غرب بلکه غرب کشور می باشد بر کسی پوشیده  نیست. 


گیلانغرب ، گیەڵان = gyallan  است ، نه گیلان = gilan

 گیلان غرب با  قدمتی به روایت  تاریخ  کهن  ایل کلهر .

 

 

 

کــوردان  کـــەڵــهـــوڕ

 

تحقیقات و مستندات تاریخی گرد آوری شده توسط آقای اردشیر  کشاورز در خصوص پیشینه ی تاریخی منطقه گیلان و طایفه گیلانی از قدیم الیام به همین نام ( گیه لان)  که  هشت سال قبل از کشف و رونمایی قبور اجداد طایفه گیلانی کلهر که اسم طایفه گیلانی و گیلان  19_ 986 _559 سال قبل ,یعنی در تواریخ 247  _ 451 و 877 هجری قمری   بر روی آنها حک شده  ، این  مطالب را منتشر کرده است

 

در سال هایی دور در کتابی به نام کرمانشاهان و تمدن دیرینه ی آن ذیل تشریح مباحث مربوط به شهرستان گیلان غرب بند ۳ وجه تسمیه و سابقه ی تاریخی آن آمده بود » که نام این ناحیه در گذشته امله بوده است ، در زمان رضاشاه به واسطه ی شباهت جنگل های انبوه و وجود برنج زارهای آن به جنگل و برنج زارهای گیلان نام آن به گیلان غرب تغییر یافته است- البته نویسنده ی محترم در ارجاع به مستند مربوطه صفحه ی منابع و یادداشت های فصل نهم ردیف ۶ ـ به منبع سازمان برنامه و بودجه سمینار بررسی مسایل جامعه ی عشایری ایران ـ کرمانشاهان از ۲ الی ۵ تیرماه ۱۳۵۵ ش ، جلد دوم ص ۲۶ اتخاذ سند کرده اند ،

 گو این که اقدام نویسنده از نظر علمی درست ، اما کنکاش بیشتری را با توجه به کتاب تحقیقی اختصاصی کرمانشاهان و تمدن دیرینه ی آن ایجاب می کرد ، موضوع از همان سال ها به اصطلاح بیخ پیدا کرد به جراید کشیده شد و بعد هم به مراکز فرهنگی دیگر و علیرغم توضیحاتی که در ارتباط باموضوع و نادرست بودن آن داده شد ،البته تخم لقی که کاشته شده ثمره ی خود را داده است و پژوهش ها و تحقیقات سبک و بی مایه ای که نه از سرحوصله و صداقت علمی بلکه جهت رفع نیازهای فوری و آنی باب روز شده است به این مورد بی محتوا ومبنا دامن زده است،

 و لذا جلوگیری از نشر بیشتر آن مقدور نیست و اما لازم است هرچند گاهی موضوع را یادآور اذهان عمومی جامعه کرد تا به کلی بیان توضیحات وجه تسمیه ی ناصحیح گیلان غرب بر واقعیت و حقیقت امر غالب نشود و لذا حدوث امر و نگارش این وجیزه برهمان روال و اندیشه ی پیشین  باز گردد، در هر حال نگارش کلمه ی ( امله ) بدون آوانگاری وحرکات سه گانه و اعراب در کتاب موصوف به جای ( عَملَه ) به کارگیری یک کلمه ی ناصحیح است .

 چرا که ( عمله )= مجموعه ی مردمانی سیار و چادرنشین را گویند که در سفر و حضر خان ـ رئیس ایل ـ ایلخان و یا والی را همراهی می کنند و در اصطلاح عرف عشایری ( پشت ماله ) و یا ( قیطول ) هم معنی می دهد. مانند عمله قشقایی که هم همراهان و ابواب جمع ایلخان قشقایی معنا می دهد و هم یکی از طوایف عشایری ایل قشقایی است .

مانند ( عَمْلَه ) یکی از طوایف شهرنشین شده لرستان در خرم آباد که مردمان کمالوند را پدید آورده و در سیاحت نامه ی مسیوچریکف از آنان یاد شده است و برهمین قیاس مانند ( عمله ) والی پشتکوه ،( عمله ) داودخان امیر اعظم ایلخان بزرگ ایل کلهر و لذا اطلاق ( عمله ) آن هم با این املای ناصحیح ( امله) به محل و مکان ثابت ناصحیح است .

 ۱- چنانچه در خاطرات علی اکبرخان سردار مقتدر سنجابی می خوانیم : » عمله داوودخان در محل موسوم به " ویژه نان " مستقر بود ، در یک فرسخی عمله قریب دویست سوار کلهر دلیرانه مقاومت کردند. ایستادگی و سرسختی یک ساعته ی کلهرها برای کوچ دادن (عمله ی ) خود بود که قسمت عمده ی اثاثیه و تمام زن و بچه ی خویش را از میدان خطر خارج ساختند و لذا ( عمله ) در آن مقطع رخ داد حوادث در محلی به نام _( ویژه نان ) مستقر بوده ، در روزگاری دیگر در اطراف قلعه ی اسطوره ای وتاریخی گیلان در جلگه ی گیلان با همین نام و در جاهایی دیگر در تغییر فصول سال و در تابستان ها بیشتر در ( سرگول قمگه ) در حواشی گواوور مستقر می شدند)

 

۲- چنانچه سر ـ هنری ـ راولینسون افسر نظامی ی استعماری انگلستان واحد خدمت هنگ سیخ در هندوستان که به عنوان مستشار نظامی بهرام میرزایی معزالدوله در زمان سلطنت محمدشاه (۱۲۵۰ -۱۲۶۴ هـ . قمری یعنی ۱۹۰سال پیش ) از طریق دیره به گیەڵان سفر کرده است و به واسطه ی برف گرفتگی بلندی های (چله) که او (چیله) نوشته اند آورده است : گیلان توسط ماژوررنل به جای کُلُنی بر روی نقشه ترسیم شده و مسیر اسکندر به طرف شوش راماژور از گیلان نوشته .)

 

۳ - و در جایی دیگر می نویسد : » با پایین رفتن از ارتفاعات  سنبله جاده در حدود ۱۶ کیلومتر  به سمت جنوب شرقی در  امتداد  جلگه ی گیلان  و به طرف خرابه های دهکده ای به همین نام   (گیەڵان)   پیش می رود، جلگه ی گیلان در میان ارتفاعات سنبله و اناریش قرار گرفته و از نهر قابل توجهی که بین قصرشیرین و خانقین به حلوان می پیوندد ، آبیاری می گردد ، در این جلگه کشت برنج به حد وفور رواج دارد و خرابه های  گیه لان در چند فرسخی ضلع جنوبی منتهی علیه جاده کرمانشاه بغداد  پایین تر از سراب اصلی قرار دارد که خرابه های قدیمی روستای گیلان  نسبتاً بزرگ بوده در جلگه ی گیلان یافت می شود)

 (۴) چنین ذکر شده که گیلانی نام یکی از طوایف اصلی و بومی و گرمسیری بزرگ ، ایل کلهر است با یای " ی " نسبت منسوب به منطقه گیلان .

 (۵) . گیلان یکی از رقبات موقوفه ای حاجی زادگان کلهر است برابرمندرجات وقف نامه ای که به سال ۱۲۴۳ هجری قمری هفت سال قبل از مرگ فتح علیشاه قاجار تنظیم شده است و در بخشی از آن می خوانیم. بعد ذالک همگی و تمامی کلیه بقدرالحصه از گیلان و دیره و چله و گواور و)

 

(۶)سروان بلوشر آناشه میلیتر یا وابسته نظامی آلمان در جنگ جهانی اول جهت بسیج نیروهای عشایری گیلان در سال ۱۳۳۴ هجری قمری همراه هیأتی عازم منطقه گیلان شده ، درگیلان میهمان مرحوم سلیمان خان امیر اعظم بوده است . می نویسد  عمله ی گیلان جایی بود که تعداد سکنه ی آن برحسب وضع مرتع تغییر می کرد . هنگامی که وارد شدیم ، تعداد اهالی آن به حدود ده هزار تن بالغ می شد و موقعی که بعدها آنجا را ترک کردیم به صد نفرهم نمی رسید. 

 

وقتی این ناحیه کاملاً مسی می شد ، چادر پهلوی چادر به چشم می خورد ، وقتی که اهالی محل را ترک می کردند پارچه ی چادر را با خود می بردند.این نوشته ی بلوشر همان موردی است که در کوچ گرمسیری و سردسیری ایلخانان کلهر همراه ابواب جمع و یا عمله ی خود داشته اند ، گاهی ده هزار نفر و گاهی صد نفر ، امروز در گیلان ـ فردا ـ در ویژه نان ـ نیان و قیلان ـ گواور و .)

۷-در جغرافیای نظامی رزم آراء پیرامون گیلان و با نام گیلان می خوانیم -گیلان : گیلان امروز سکنه ی آن در حدود ۱۵۰۰ نفر و به واسطه ی وقوع در روی محور نفط شاه ، عیلام ، یک محور نفوذی و قابل توجه گردیده و گنجایش زراعتی آن ۴۰۰ جفت است و روستا هایی متعدد در حواشی آن به نام گیلانی  وجود دارند.

 (۸) دهها مدرک و سند معتبر چون تعیین مرزها و خطوط سرحدی مربوط به سال ۱۹۱۴ و قبل از شروع جنگ جهانی اول با حضور نمایندگان کشورهای انگلیس و روس و عثمانی و ایران ، عهدنامه ، مقاوله نامه و . در اختیار هست که  منطقه گیلان ، همچنان از قدیم الیام به نام گیلان و مرکز ایل بزرگ کُرد کلهر بوده است . 

۹-   با توجه به اینکه تمامی مناطق حتی مناطقی که خیلی کوچکتر و ناشناخته تر از گیلانغرب بوده ،در گذشته دارای اسم خاص خود بوده اند.سوال اینجاست ایا امکان دارد که منطقه ی استراتژیک گیلان با وجود سراب بزرگ مورت و دشت حاصل خیز گیلان و مسیر جاده ابریشم بودن و آثار و تمدن هفت هزار ساله ی خود از جمله تپه قلعه ی قلا ، قلعه ی مهر نگار ، قلعه ی عمله قیوت ،کاخ کسرایی بی نظیر سراب،آثار خرابه های قلعه ها و آتشکده های روستای قدیمی گیلان،و صد ها آثار دیگراز گذشته تا 90 سال پیش  بی نامو نشان بوده باشد؟! و اولین کسی که بر آن اسم می گذارد رضا شاه پهلوی باشد.!!؟

امید وارم  در این خصوص دستندرکاران و مسئولان عزیز استان تجدید نظر حاصل کنند و اسم زیبای گیلان که از گذشته ی دور به این منطقه نگاشته شده به جایگاه اصلی خود بازگردانند

 

منابع:

 

۱- افشار سیستانی ، ایرج ، کرمانشاهان و تمدن دیرینه آن ، ج دوم ، انتشارات زرین چاپ اول ـ تابستان ۱۳۷۱ ، تهران ، صص ۱۵۸۹-۱۵۹۰ ۲-سردار مقتدر سنجابی ، علی اکبرخان ، ایل سنجابی و مجاهدت ملی ایران تحریر و تحشیه دکتر کریم سنجابی ، نشر شیرازه ج اول ۱۳۸۰ ، تهران ص۱۳۶ -راولینسون ، سر ، هنری ، سفرنامه راولینسون ، گذر از زهاب به خوزستان ، ترجمه ی امان اللهی بهاروند ، سکندر ، مؤسسه ی انتشارات آگاه ، ۱۳۶۲ ، تهران ،ص ۴۸ ۴- همان ، ص ۴۵ ضمناً در حال حاضر (چله )  بالاتر از گیلان غرب قرار دارد. ۵-کریمی ، بهمن ، جغرافیای تاریخی ایران ، 

۶-کشاورز ، زندگان عرصه ی عشق ، مجلدات سه جلدی ، جلد دوم ، ص۱۲۱۶ ، انتشارات تاق وسان ، کرمانشاه ، ۱۳۲۸

۷- بلوشر ، ویپرت ، سفرنامه بلوشر ، ترجمه جهانداری ، کیکاووس ، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی ، چاپ اول ۱۳۶۳ ، تهران ، ص ۵۲

۸- رزم آرا ، علی ، سرتیپ ، جغرافیای نظامی ایران ، کرمانشاهان ، ۱۳۲۰ ، تهران ، اداره جغرافیایی ارتش ، ص ۳۷

 

تاریخ  نگارش ۱۳۸۶.۷.۶

 گیلانغرب پیشینه ی اسطوره ای تاریخی دارد 1386


 

 

 

 

گویش کلهری  یکی از شش گویش اصلی زبان کردی و خود شامل لهجه های مختلف و متعددی است از جمله : گروسی ، کلیایی ، زنگنه ای ، قصری - کرماشانی ، گورانی ، ارکوازی ، ابدانانی ، ایلامی ، خانقینی  و  . است . کلهری ، گویشی از گویش‌های جنوبی کردی است که در استان کرمانشاه، استان ایلام  بخش بزرگی از  شرق و جنوب کردستان عراق یعنی شهرهای خانقین، مندلی، زرباتیه، جلولا، جسان، کلار و کفری ، بدرە، بلد روز ، و همچنین در استان کردستان ایران (سنندج) در شهرستان‌های بیجار و قروه، دهگلان بدان سخن گفته می‌شود.

 

گروه گویشهای کوردی جنوبی به سه گویش اصلی : کلهری ، لکی و لُری تقسیم می شود. 

 

خصوصیات زبانی : 

 

پروفسور ولادیمیر مینورسکی خاورشناس و اسلام شناس روسی، بر این باور است که زبان کردی به طور قطع از ریشه زبان مادی است. چنانکه که وی در این رابطه می گوید:

 

اگر کردها از نوادگان مادها نباشند، پس بر سر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمده‌است و این همه قبیله و تیرهٔ مختلف کرد که به یک زبان ایرانی و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم می‌کنند؛ از کجا آمده‌اند؟» (مینورسکی ۱۹۷۳). »

و با توجه به این مطلب ، ریشه گویش کلهری نیز از همان مادی است و دارای همان خصوصیات است .

 

 

حوزه زبانی گویش کوردی کلهری :

 

جغرافیای زبانی گویش کلهری را می توان از سمت شرق به غرب ؛ گردنه اسدآباد تا جلولا و بلد روز در کردستان عراق ( نزدیکی بغداد ) و از شمال به جنوب ؛ بیجار  در استان کردستان (سنندج) تا مهران و آبدانان در جنوب ایلام و بدره و جسان در استان نینوای عراق ، منتهی به کوههای کلهر دانست . این گویش دارای تنوع لهجه های بسیاری است که خود گویای غنا و قدرت این گویش کردی است ، به عنوان مثال :

 در شمال این منطقه و در منطقه گروس (بیجار  دهگلان   قروه ) با لهجه گروسی ، در شرق در مناطق اسد آباد و سنقر و کلیایی به لهجه ی کلیایی در غرب این منطقه و در مناطقی مانند استان خانقین و شهرهای آن با لهجه خانقینی ، در جنوب در مناطقی چون ایلام مهران و آبدانان با لهجه ی ارکوازی یا به عبارتی ایلامی ، و در مرکز این مناطق یعنی در شهرهایی چون کرمانشاه ، اسلام آبادغرب ،گیلانغرب، ایوان غرب ، ماهیدشت ، شیروان چرداول و .کلهری را با  غلظت بیشتری ادا می کنند، لازم به ذکر است در این حوزه لهجه ها و زیر لهجه های دیگری نیز کاربرد دارند مانند : گورانی ، زنگنه ای ، سنجاوی ، قصری - کرماشانی و . که تفاوت آنها با هم تنها در بعد فونوتیک و ترز تلفظ است .

 

برخی، گویش کلهری را تنها مختص به ایل کلهر می دانند و آن را به مناطقی چون کرمانشاه ، اسلام آبادغرب ، گیلانغرب ، ایوان غرب ، ماهیدشت ، ایلام و خانقین محدود می دانند . اما در تمامی جغرافیایی که از آن بحث شد گویش کلهری به کار می رود با اندک تفاوتی در فونوتیک .

برای مثال در منطقه ی کلیایی همین لهجه بی هیچ اختلافی صحبت می شود اما به اول برخی افعال ئه » یا اَ» اضافه می شود . 

 

همچنین در مناطقی مانند گهواره ، کرند و روستاهای شمالی سرپل ذهاب به لهجه ی گورانی صحبت می شود که همان کلهری است بی هیچ تفاوتی الی در تلفظ . جمعیت گوران یا ایل گوران یکی از طوایف کُرد اند که دیر زمانی به هورامی تلکم داشته اما اکنون جز در 2 یا 3 روستا بیشتر به این گویش سخن گفته نمی شود .

 

در مناطقی چون ایلام و جنوب آن به دلیل حضور و تسلط حاکمان لر فیلی ابوقداره » یا ( حاکمان پشتکوه که به گفته و اعتراف خود اصالتا عرب و حتی از سادات بوده و هیچ ریشه ی کردی ندارند ) به لهجه ی مردم این مناطق عنوان فیلی می دهند که اساسا اشتباه بوده زیر فیلی تنها نام خاندان حاکم بر این مناطق بوده است که پس از شکست از سپاه کلهر و حکومت مرکزی در زمان رضا خان همراه عده ی  دیگری به بغداد گریخته و در آنجا ساکن شده و اکنون تقریبا تمامی کردهای شیعه بغداد را فیلی می خوانند در صورتی که اکثر آنها از تیره ها و طوایف مختلف کلهر از جمله : ارکوازی ، ملک شاهی ، خزلی ، خالدی، منصوری ، گیلانی و خانقینی و  . می باشند که بسیاری از آنان در زمان حکومت بعث به علت نداشتن شناسنامه عراقی و متعاقب ت های تعریب از بغداد خانقین و دیگر مناطق به کرمانشاه ، ایلام و سایر مناطق سوق داده شده اند .

به هر ترتیب اختلاف لهجه در هر زبانی بسیار طبیعی و معلول علتهای بسیاری از جمله مهاجرت ، مجاورت ، اختلاط و تاثیر می باشد که برای نمونه می توان به یکی دیگر از گویش های کردی یعنی کرمانجی اشاره کرد . برای نمونه آگاهان به زبان می دانند گویش کرمانجی در مناطق اصلی خود در شمال کردستان ، جنوب کردستان و قسمت های شمالی شرق کردستان بسیار متفاوت است با گویش کرمانجی در شمال خراسان که سالها پیش به این منطقه کوچانده شده اند . این اختلاف به حدی است که دو فرد گویش ور این دو منطقه به راحتی با هم ارتباط برقرار نمی کنند در حالی که بیش از چهارصد سال پیش همه آنها در یک منطقه زیسته و به یک گویش سخن می گفته اند .

 

نمونه های بیشتری از این سیر زبانی در خارج از این حوزه نیز قابل لمس است به عنوان مثال تعدد لهجه در انگلیسی که در استرالیا ، امریکا و انگلستان و دیگر مناطق به گویش های مختلف از این زبان تکلم می شود .

 

بنابراین تفاوت لهجه در مناطق حوزه ی گویش کلهری نیز طبیعی است و وابسته به دلایل بسیاری چون قرابت و اختلاط با دیگر گویش های کردی و غیر کردی ، مهاجرت از منطقه ای به منطقه ی دیگر ، دین و آئین و . باعث این تفاوت ها شده در حالی که تمام لهجه ها و زیر لهجه هایی که ذکر شد همسانند و تنها خود گویشوران این لهجه های قادر به درک تفاوت های آن هستند زیرا اگر کسی خارج از این حوزه به طور همزان مخاطب چند لهجه از این گویش باشد همه ی آنها را یکسان خواهد شنید . 

 

گذشته از این ها منبع بسیار معتبری که هر کرد و غیر کردی برای تمیز دادن ایلات و طوایف گوناگون کرد و گویش های مختلف آن،از آن بهره می گیرد کتاب ارزشمند شرفنامه امیر شرف خان بتلیسی است که در آن به صراحت زبان کردها را به چهار گویش : کرمانجی ، کلهری ، گورانی ( هورامی ) و لوری تقسیم می کند . و مبین این مطلب است که گویش کلهری یکی از چهار گویش مستقل و مهم کردی است که در نزدیک به 500 سال پیش در مناطق وسیعی از کردستان بدان تکلم شده است .

 

گویش کلهری، ادبیات، نویسندگان و شاعران آن :

 

ادبیات کردی از نظر تاریخ ادبیات متاسفانه بسیار مدون نیست و چیزی که از آن به عنوان ادبیات کردی یاد می‌شود تنها اشعاری است که در قالب کتاب‌های دست نوشته شاعران قدیمی سرزمین کردستان است و تعداد کمی از آنها گردآوری و چاپ شده‌اند، می‌باشد.

 

اما ادبیات در منطقه کلهر نیز پیرو این پیشینه‌است و خود را وام دار و وارث آن می داند. منطقه کلهر دارای نویسندگان و شاعرانی بسیار نامدار و ارزشمند در ادبیات کردی است که از جمله آنها می توان به شاعران زیر اشاره کرد:

 

شاکه و خان منصور - الماس خان کندوله‌ای - ترکه میر - اقا محمد یزدانی گیەڵانی (اقا شاعر) ـ نقی خان آزاد کلهر و.

 

و باید اشاره داشت ادبیات کردی در منطقه کلهر از دو دههٔ پیش رشد قابل توجهی داشته‌است. نویسندگان و شاعران برجسته‌ای در عرصهٔ زبان و ادبیات کردی به تلاش و تکاپو مشغولند که برخی از آنان به این شرحند:

 اقای سعید عبادتیان |بانان|  ؛ سالەیل لە کیس چێ ـ  لە لە لام بۊد گومد کردم و بسیاری از مجموعە ها و ترجمەهای ارزندەی دیگر 

عباس جلیلیان: صاحب فرهنگ واژه ارزشمند کردی-کردی-فارسی:باشوور» و چندین تالیف دیگر

علی اشرف نوبتی صاحب کتاب: کوچه باغی‌ها

پرویز بنفشی صاحب کتاب‌های: شنهٔ شمال، تریوسکه و دنگ دل

جلیل آهنگرنژاد صاحب کتابهای: نرمه واران، تم، وا و.

رضا موزونی صاحب کتابهای: یی شو اگر بچیدن، چراخ، میمگه جارو برقی و.

علی الفتی صاحب کتابهای: سانه ناو، گرمه شین، گیان و.

 

اصطلاحات خویشاوندی در ایل کلهر :

 

نمونه ضرب المثلی کلهری درباره خویشاوندان:

آتش خوبه با دم و دود " برادر هم خوبه ولی نه به جای شوهر

ئاگر خاسه ده م دیو " برا خاسه نه چیو شیو

واژه‌های مربوط به بستگی خویشاوندی که در ایل کَلهُر ساکن غرب ایران رواج دارند:

 

فارسی کلهری آوانوشت

زن ژن en

مرد پیاگ Peyāg

پدر باوگ Bāug

مادر داڵگ Dāleg

برادر برا berā

خواهر خُوەیشک Xovayk

پدربزرگ (جدپدری) باپیر bāpir

پدربزرگ (جد مادری) باپیر bāpir

مادربزرگ (جد پدری) نەنگ naneg

مادر بزرگ (جد مادری) نەنگ naneg

عمو مەمو Mamu

عمه میمگ Mimeg

دایی خالو Xāllu

خاله میمگ Mimeg

داماد زاوا Zāvā

عروس وەۊ Viv

زن عمو مەموژن Mamu en

زن دایی خالوژن Xāllu en

شوهر خاله شۊ میمگ iu mimeg

شوهر عمه شۊ میمگ iu mimeg

زن برادر برا ژن Berā en

خواهر شوهر دش de

هم عروس هاو و وەۊ Hāv viv

باجناق هاو زاوا Hāv zāvā

پسر عمو ئاموزا āmuzā

دختر عمو ئاموزا Āmuzā

پسر دایی خالو زا Xāllu zā

دختر خاله میمزا Mimezā

پسر خاله میمزا Mimezā

دختر عمه میمزا Mimezā

پسر عمه میمزا Mimezā

پسرم کورم Kurrem

دخترم دۊەتم Divatem

برادر زاده برار زا Berār zā

خواهر زاده  خوار زا Xouār zā

 

جستارهای وابسته : منابع 

↑ I. Kamandar Fattah, Les Dialectes kurdes méridionaux : étude linguistique et dialectologique. Louvain, Peeters, 2000, p. 55-62

↑ I. Kamandar Fattah, Les Dialectes kurdes méridionaux: étude linguistique et dialectologique. Louvain, Peeters, 2000, p. ۵۵-۶۲

↑ Iranian languages Facts, information, pictures | Encyclopedia.com articles about Iranian languages

↑ Ethnologue report for Iran

↑ Kurdish language - Britannica Online Encyclopedia

↑ زبان کردی | Kurdish Academy of Language

↑ پرفسور الف. حسن پور، ناسیونالیسم و زبان در کردستان، ۱۹۸۹

↑ پرفسور م. ایزدی، کردها، دانشگاه هاروارد، آمریکا، ۱۹۹۲

↑ پرفسور جمال نبز، بسوی اتحاد زبان کردی، ۱۹۷۶

↑ ذَ بیهی ۱۹۶۷

↑ مَکنزی ۱۹۸۱

↑ دایره المعارف بزرگ اسلامی، جلد دهم، تهران ۱۳۸۰، ص. ۵۴۸-۵۴۹

↑ کرد و پراکندگی او در گستره ایران زمین - ح. بهتویی - ۱۳۷۷ - تهران.

↑ Ethnologue report for southern Kurdish

↑ Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) ۲۰۰۰,.

↑ Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert) ۱۹۸۹,

↑ زبان کردی | Kurdish Academy of Language

↑ Antonio Panaino, Sara Circassia. The scholarly contribution of Ilya Gershevitch to the development of Iranian studies: International Seminar, 11th April 2003, Ravenna (Simorg Series ed.). 2006. ص 2-71. ISBN 88-8483-314-0.

↑ کردها نوادگان مادها - و. مینورسکی - ۱۳۸۲ نشر: ژیار

↑ اردشیر کشاورز در مقاله ای به نام ـ واقعیت تاریخ و ایل کلهر_ـ در هفته نامه ی سیروان ، شماره 367 ، سال هشتم ، 84/11/1

↑ فرهاد جهان بیگی ، مقاله ی ـ کردها و تقسیم بندی زبانی ـ گاه نامه ی میدیا، شماره 12، سال اول، 89/06/7



دلایل و تصاویر مستند نام گذاری گیلانغرب از قدیم الیام  به همین نام (گیەڵان _gyallan ) کوردان  کـــەڵـــهـوڕ


کشف تعدادی سنگ قبر از بزرگان اجداد طایفه ی گیلانی کلهر که اسم گیلان و طایفه گیلانی کلهر از 200 تا  1200سال قبل بر روی آنها حک شده است در حالی که سفر رضا شاه پهلوی به دشت گیلان و تاسیس شهر عمله  سال 1303 یعنی 90 سال قبل بوده است.


همشهریان و مخاطبان گرامی توجه داشته باشند در اینجا فقط مختصری از  قدمت و تاریخچه منطقه ی  گیلان و ایل کلهر قبل از حکومت داود خان امیر اعظم ، یعنی از سال  1290 به قبل تا حکومت حاجی زادگان ،مهدی خان ، اسماعیل خان حاجی زدگان،  محمد خان کاظم خانی و شاعر کرد کلهر خان منصور خان "مسیوری " پسر  میر میدان خان مسیوری و محمد علی خان حاجی زادگان همچنین حکومت ذوالفقار خان کلهر و یعنی مختصری  از یک  قرن تا دوازدە قرن گذشته می باشد .

 با توجه به این که محققین و نویسندگان عزیز گیلانغربی دوران حکومت سردارن ایل کلهر در یک قرن گذشته یعنی ،داود خان امیر اعظم، سلیمان خان و عباس خان امیر مخصوص را به صورت مفصل  مورد بررسی قرار داده اند، در این مطالب  به قدمت مستند  هزارو دویست سالەی  منطقه گیلان به همین نام و ناگفتنی های  ایل کلهر  و قدمت مستند  طایفه گیلانی کلهر  یازدە قرن  قبل از حکومت  داوود خان  کلهر پرداخته شده است.

لازم به ذکر است قدمت طایفه گیلانی کلهر قبل  از " مقبره های مرحومان صوفی بگ ابن محمد بگ  من طایفه گیلانی سنه 877 هجری قمری ، رضامراد بگ بن علی بگ در سنەی 451 هجری قمری  و صید علی بگ ولد محمد بگ  سنه ی  247 هجری قمری من طایفه گیلانی و . کە به صورت مسند حکاکی شدە اند به صورت روشن برای کسی مشخص نمی باشد ، اما آمدن کلمه "طایفه گیلانی "  19 _ 986  و 559  سال قبل ، جلوی اسم مرحومان رضامرد بگ ، صید علی بگ و صوفی بگ گیلانی نشان می دهد که حداقل چندین قرن  قبل از وفات این مرحومان  که از نوادگان  داراب بگ اول  جد بزرگ طایفه گیلانی کلهر می باشند  این طایفه در این دشت می زیسته اند که تشکیل طایفه و تیره مختلف در 12  قرن گذشته را داده اند.

همچنین آثار "خرابه های روستای گیلان" که در  جنب مزارستان میلیل  و حد فاصل روستای گراویان و شیخ سرخ دین می باشد ، به دوران ساسانی و دوران های مختلف اسلام از جمله سامانی ،ایلخانی و.  برمی گردد، و  نیز بناهای  " میل " به جامانده بر سر مزار بزرگان طایفه گیلانی کلهر که رسم و رسوم  آنها قبل از دوران صفویان می بوده ،دلالت بر قدمت بیش از  "1400" ساله ی این قوم از قدیم الیام تا به حال در دشت گیلان غرب می باشد.


محمد امین زکی بیگ در کتاب تاریخ کرد کردستان کلهر می نویسد: پس از وفات شاه اسماعیل صفوی، حاکم کلهر، ذوالفقار خان کلهر، با سپاهی گران از  حلوان رو به بغداد نهادند و در آن هنگام حاکم بغداد ابراهیم سلطان بوده ذوالفقار خان کلهر شخصاً به اتفاق بعضی از اطرافیان و منسوبین خود به نزد وی  رفتند، و در یک چشم به هم زدن بر ابراهیم سلطان حمله نمود و اورا به قتل رسانید و پس از او کسی جرأت نکرد در مقابل ذوالفقارخان ایستادگی و مقاومت بکند و به این طریق بغداد به سهولت و سادگی به تصرف ذوالفقارخان درآمد و به نام سلطان سلیم خطبه خواند و به نام وی نیز آن جا را اداره کرد ، سپس تمامی خاک کوردستان از شمال بە دیاربکر و جنوب بە لورستان و . و تمامی ولایت عراق عرب را بە کشور کورد کلهر اضافە نمود . ».


از دیگر طوایف بزرگ  ایل کلهر میتوان به طایفه سیاه سیاه که در منطقه ی چله گیلانغرب و اسلام آباد غرب ساکن بوده اند اشاره کرد که بزرگانی چون اکبر خان  ، میر شهبازی ،  کدخدا محمد خان کاسه کرانی پرما ، کدخدا علیشاە اشاره کرد.

یکی دیگر از طوایف بزرگ و قدیمی ایل کلهر طایفه منیشی کلهر می باشند که در منطقه حیدریه (کفراور) گیلانغرب سکنی داشته اند ، از بزرگان آنها میتوان به فرج الله خان منیشی (شجاع سلطان ) و شانظر عبدی و. اشاره کرد


    

 

  

                

 

مقبره حکاکی شده اجداد طایفه گیلانی کلهر ، کهن ترین اسناد مستند اجداد بزرگترین ایل کورد ( کــەڵــهـوڕ ) و شناسنامه سنگ نوشته شهرستان گیلانغرب از قدیم الیام به همین نام (گیەڵان = gyallan)

 

طایفەی گیلانی کلهر یکی ازطوایف بزرگ ، شناسنامه دار و اصیل  کورد که از بنیان گذاران اصلی ایل کلهر می باشند ، از دیرباز به صورت  بومی ، مستقل  و یکجانشین (بنیش) به عنوان " قدیمی ترین " ساکنان دشت گیلانغرب (گیەڵان = Gyallan) با  یای " ی "  نسبت ، منسوب به منطقەی گیەڵان (گیەڵانی) ، به کشاورزی و دامپروری مشغول بوده اند  و قدمت مستند حکاکی شده بر روی  سنگ قبور اجداد این طایفه که اسم " طایفه گیلانی " به صورت سنگ نوشته در دوره های تاریخی مختلف از جمله : 247 هجری قمری _ 451  هجری قمری و جمادی الثانی 877  هجری قمری یعنی 19 _ 986  و 559 سال قبل مصادف با  حکومت های طاهریان ، علویان ، سامانیان ، غزنویان ، ایلخانیان ، تیموریان ، صفویان  و  به بعد  می باشند .

  همچنین با توجه  به بناهای ساروجی"  کله قندی شکل  که در گذشته به ارتفاع  3 تا 5  متر بر روی  قبور بزرگان  اجداد طایفه گیلانی  کلهر به  اسم   " مـیل  احداث  گردیده است ، که  قدمت بعضی از این بناها  تا  بیش از "چهارده  قرن"  یعنی تا  دوران ساسانیان و به قبل از اسلام بر میگردد ، دال  به  قدمت  دیرینه  و تمدن غنی  طایفه گیلانی کلهر از قدیم الیام  در این دشت  می باشند.

 

 وسعت جغرافیایی طایفه گیلانی کلهر از روستای سرخه میری قدیم (مرحوم کدخدا جمعه جعفری سیوەرەمەیل) تا روستاهای مرجان (قیطول خمان - گمار - بابامرادو پایین دست آنها در دشت گیلان و همچنین روستاهای قدیمی و کهن " دشت دیــره "  در غالب " 24 " تیرەی  قدیمی امتداد دارند  که در مجموع جمعیتی به تقریب  بیش از " 3600 " خانوار در شهرستان گیلانغرب و خارج از آن را تشکیل می دهند ، در حال حاضر از این تعداد حدودا " 1600 " خانوار در روستاهای دشت گیلان و دشت دیره به صوررت مستقل و یکجانشین سکنی دارند که تقریبا مالک بیش از " 75 درصد " از املاک کشاورزی و مراتع دشت گیلان و دیره  می باشند و حدودا جمعیتی بیش از  " 900 " خانوار نیز به صورت شهرنشینی در شهر "گیلانغرب" ، و بیش از " 1100 " خانوار در شهرهای سرپل ذهاب ، اسلام آباد غرب ، کرمانشاه ، خانقین ، مندلی ، بغداد ، قصر شیرین ، شیراز ، قم ، قزوین ، تهران و . به دلایل مختلف در زمان های گوناگون از قدیم الایام تا به حال سکنی  گزیده اند.

 

شایان ذکر است تیره ی بـێگ زاده اسلام آباد غرب" که از نوادگان جهان بێگ بێگزاده ￷, پدر وسین بێگ بێگزاده گیلانی می باشند [ وس بـێگ جـهـانـی : حاکم وقت گیلان کلهر در زمان حکومت نادر شاه افشار ] ، که به د￵نبال مشارکت تعدادی از بزرگان طایفه گیلانی در کوچ هزاره ی کلهر جهت حمایت از سلسله ای نوپای زندیه در شیراز و  بازگشت دوباره آنها از  شیراز به جغرافیای ایل کلهر ، به دلایلی در اسلام آبادغرب سکنی گزیده اند.

 همچنین خاندان مظفری " میرزا کـدخدا محمد خـان مـظفری زواره کوه " که از نوادگان محمد بگ گیلانی ( پدر : بــسـاط بــگ گراویان _ شاه نظر بگ گرز بلوط _  بریم بگ گیلانی) و برادر صیدبگ گیلانی جد طایفه شیخ سرخه دین کدخدا قادر موسی بگ شورابه گیلانی می باشند که حدودا در سال 1310 هجری شمسی به عنوان کاتب و میرزا جهت خدمت در امور دولتی حکومت  پهلوی به اسلام آباد نقل مکان کرده اند ،  طبق شجره نامەی اجدادی و اسناد مستند سنگ نوشته ، این دو تیره (1_خاندان بیگزاده اسلام آباد 2_خاندان کدخدا میرزا محمدخان مظفری زواره کوه)  از نسل و دودمان " داراب بـگ گیلانی" جد بزرگ طایفه گیلانی کلهر  می باشند که در منطقه اسلام آباد غرب سکنی گزیده اند .

 

شخص " داراب بگ " تنها یکی برادران شاخەی هفت برادر کلهر [ هفت طایفەی اصیل و کهن ایل کلهر که اصالت گیلانی اصیل و از دودمان شاخه هفت برادر کلهر هستند به شرح زیر است :  1 - داراب بگ جد طایفه گیلانی 2 - شهباز بگ جد طایفه حاجی زادگان  3- منصور بگ جد طایفه منصوری = مەسیوری 4 - کاظم خان جد طایفه کاظم خانی 5 - زینل خان جد طایفه زینل خانی 6 - طایفه  قوچمی 7- طایفه آجودانی و ] کە بە عنوان بزرگترین زیر شاخەی کهن و صاحب نام ایل کلهر شناختە میشوند می باشد ، دودمان و نوادگان هر کدام از دیگر برادران هفت برادر کلهر طی قرون گذشته حدودا از هشت قرن پیش به صورت مکرر جهت تسهیل در امور حکمرانی در کرمانشاهان و دیگر مناطق کلهرنشین از جمله اسلام اباد غرب ، کرمانشاه ، ایوان غرب ، سرپل ذهاب ،خانقین ، بیجار و   از  زادگاه اصلی خود منطقه گیلانغرب ، کهن پایتخت قوم کورد کلهر تعقیر مکان داده اند و در نهایت امر بیشتر در مناطقی چون اسلام اباد کنونی و کرمانشاه ، خانقین و سکنی دائم گزیده اند  .

تمامی تیره ها و روستاهای طایفه گیلانی کلهر به دلیل قدمت یکجانشینی  کهن در این منطقه و عدم کوچ عشایری فصلی ، علاوه بر نسبت های نـسبی ، در طول قرون گذشته  نیز پیچیده ترین پیوند های مکرر سببی در بین طوایف و تیرەهای خود را داشته اند و این امر باعث پیوستگی ، انسجام و گرە خوردەگی عمیق تمامی تیره ها و روستاهای این طایفەی بزرگ و کهن  ایل کلهر از قدیم الیام تا به حال گشته است به  طوری که هر طایفه بار ها دایی طوایف دیگر  و خود نیز بارها خواهر زاده ی  همان طوایف بوده اند .


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ترسناک ترین وبلاگ دنیا رسانه خبری فریدنیها جراحی هموروئید تبریز موزیک کسب درآمد از اینترنت نمونه سوالات رایگان پرورش زالو تولیدی مانتو و لباس فرم اداری مبی نا مجموعه دندانپزشکی آرتمان درمان وبلاگ گوگل Chlick